صفحات

۱۳۸۹ دی ۹, پنجشنبه

جوک های متفرقه 19

يه روز حيف نون ميره سيرك. يه نفر مياد دهن تمساح را باز مي كنه، سرش را دا خل دهان تمساح مي گذاره. بعد از يك ربع سرشو در مياره مي پرسه: كي مي تونه اين كار را انجام بده؟ حيف نون ميگه من مي تونم، ولي دهانم اين قدر باز نمي شه!

حیف نون به زنش مي گه: برو مهرت رو بذار اجرا خونه بخريم!

به حيف نون مي گن: اگه دنيا رو بهت بدن چي كار مي كني؟ مي گه: خفه شو! من خودم زن دارم!

حیف نون با هواپيما مياد تهران، تو فرودگاه به رفيقش ميگه: اگه مي دونستم اينقدر نزديكه با ماشين ميومدم!

حیف نون داشته تو خیابون به یه دختر نگاه می کرده. یکی بهش میگه مگه تو خواهر و مادر نداری؟ میگه چرا... ولی به این خوشگلی نیستند!

به حیف نون میگن پاشو سحره. میگه بزار بخوابم. خودم فردا بهش زنگ میزنم!

حیف نون داشته هلو می خورده، به هسته اش که می رسه میگه به به! گردو هم داره!

به حیف نون میگن اگه حالت تهوع بهت دست بده چیکارمی کنی؟ میگه خوب من باهاش دست نمی دم.

حیف نون زنشو بدجوری می زده، ازش می پرسن چی کار کرده که می زنیش؟ می گه اگه می دونستم که می کشتمش!

به یه نفرخبر میدن بابا شدی میگه پس به زنم نگین میخوام سوپرایزش کنم.

هیچ نظری موجود نیست: