صفحات

۱۳۸۹ دی ۱۳, دوشنبه

مطالب طنز - روش شناسایی اصفهانی ها

اصفهانيها را مي شه با پنج خصلت شناخت
- پوشيدن شلوار راه راه بعضا آبي و سفيد در منزل
- وقتي بستني ميخورند در آن را مي ليسند
- وقتي نوشابه ميخورند پس از خوردن هر قلپ به شيشه نوشابه نگاه ميکنند
- آدرس دادن با کلمات بارزي همچون برو جلو ، صد متر برو جلوتر، هميجا ، همين بغل همراه هست و شما هيچوقت اصطلاح بر گرد عقب را نمي شنويد به دليل آن که حالش را ندارند سر را به عقب برگردانند و آدرس دهند

مطالب طنز - آخرین جملات افراد مختلف قبل از مرگ

آخرين کلمات يک الکتريسين : خوب حالا روشنش کن...

آخرين کلمات يک انسان عصر حجر : فکر ميکنی توی اين غار چيه؟

آخرين کلمات يک بندباز : نميدونم چرا چشمام سياهی ميره...

آخرين کلمات يک بيمار : مطمئنيد که اين آمپول بي خطره؟

آخرين کلمات يک پزشک : راستش تشخيص اوليه ام صحيح نبود. بيماريتون لاعلاجه...

آخرين کلمات يک پليس : شيش بار شليک کرده، ديگه گلوله نداره...

آخرين کلمات يک جلاد : ای بابا، باز تيغهء گيوتين گير کرد...

آخرين کلمات يک جهانگرد در آمازون : اين نوع مار رو ميشناسم، سمی نيست...

آخرين کلمات يک چترباز : پس چترم کو؟

آخرين کلمات يک خبرنگار : بله، سيل داره به طرفمون مياد...

آخرين کلمات يک خلبان : ببينم چرخها باز شدند يا نه؟

آخرين کلمات يک خونآشام : نه بابا خورشيد يه ساعت ديگه طلوع ميکنه!

آخرين کلمات يک داور فوتبال : نخير آفسايد نبود!

آخرين کلمات يک دربان : مگه از روی نعش من رد بشی...

آخرين کلمات يک دوچرخه سوار : نخير تقدم با منه!

آخرين کلمات يک ديوانه : من يه پرنده ام!

آخرين کلمات يک شکارچی : مامانت کجاست کوچولو؟...

آخرين کلمات يک غواص : نه اين طرفها کوسه وجود نداره...

آخرين کلمات يک فضانورد : برای يک ربع ديگه هوا دارم...

آخرين کلمات يک قصاب : اون چاقو بزرگه رو بنداز ببينم...

آخرين کلمات يک قهرمان : کمک نميخوام، همه اش سه نفرند...

آخرين کلمات يک کارآگاه خصوصی : قضيه روشنه، قاتل شما هستيد!

آخرين کلمات يک کامپيوتر : هاردديسک پاک شده است...

آخرين کلمات يک گروگان : من که ميدونم تو عرضه ی شليک کردن نداری...

آخرين کلمات يک متخصص آزمايشگاه : اين آزمايش کاملاً بي خطره...

آخرين کلمات يک متخصص خنثی کردن بمب: اين سيم آخری رو که قطع کنم تمومه...

آخرين کلمات يک معلم رانندگی : نگه دار! چراغ قرمزه!

آخرين کلمات يک ملوان: من چه مي دونستم که بايد شنا بلد باشم؟

آخرين کلمات يک ملوان زيردريايی: من عادت ندارم با پنجره بسته بخوابم...

آخرين کلمات يک سرباز تحت آموزش هنگام پرتاب نارنجک : گفتی تا چند بشمرم؟

مطالب طنز - خدایی یا رفاقتی ؟

شبی راه‌زنان به قافله‌ای شبیخون زدند و اموال ‌آنان را به غارت بردند، بعد از مراجعت به مخفیگاه نوبت به تقسیم اموال مسروقه رسید، همه جمع شدند و هرکس آنچه به دست آورده بود به میان گذاشت، رئیس دزدان از جمع پرسید چگونه تقسیم کنیم ؟ خدایی یا رفاقتی ؟ جمع به اتفاق پاسخ دادند خدایی.

رئیس دزدان شروع به تقسیم کرد، بیش از نیمی از اموال را برای خود برداشت و الباقی را به شکل نامساوی میان سه تن از راه‌زنان تقسیم کرد و به بقیه هیچ نداد،
دیگران اعتراض کردند که ما گفتیم خدایی تقسیم کن تا تساوی رعایت شود و همه راضی باشیم این چه تقسیمیست ؟؟؟
رئیس پاسخ داد : خداوند به یکی زیاد بخشیده و به یکی کمتر و به یکی هم هیچ، خود شاهدی بر این ادعا هستید، آن تقسیمی که شما در نظر دارید تقسیم رفاقتی بود که نپذرفتید پس حق اعتراض ندارید…

مطالب طنز - تعریف مشاغل مختلف

سیاستمدار: کسی است که می تواند به شما بگوید به جهنم بروید
منتها به نحوی که شما برای این سفر لحظه شماری کنید.

مشاور: کسی است که ساعت شما را از دستتان باز می کند
و بعد به شما می گوید ساعت چند است.

حسابدار: کسی است که قیمت هر چیز را می داند
ولی ارزش هیچ چیز را نمی داند.

بانکدار: کسی است هنگامی که هوا آفتابی است چترش را به شما قرض می دهد
و درست تا باران شروع می شود آن را می خواهد.

اقتصاددان: کسی است که فردا خواهد فهمید
چرا چیزهایی که دیروز پیش بینی کرده بود امروز اتفاق نیفتاد.

روزنامه نگار: کسی است که %50 از وقتش به نگفتن چیزهایی که می داند می گذرد
و %50 بقیه وقتش به صحبت کردن در مورد چیزهایی که نمی داند.

ریاضیدان: مرد کوری است که در یک اتاق تاریک
بدنبال گربه سیاهیه می گردد که آنجا نیست.

هنرمند مدرن: کسی است که رنگ را بر روی بوم می پاشد
و با پارچه ای آن را بهم می زند و سپس پارچه را می فروشد.

فیلسوف: کسی است که برای عده ای که خوابند حرف می زند.

روانشناس: کسی است که از شما پول می گیرد تا سوالاتی را بپرسد
که همسرتان مجانی از شما می پرسد.

جامعه شناس: کسی است که وقتی ماشین خوشگلی از خیابان رد می شود
و همه مردم به آن نگاه می کنند، او به مردم نگاه می کند.

برنامه نویس: کسی است که مشکلی که از وجودش بی خبر بودید
را به روشی که نمی فهمید حل می کند.

مطالب طنز - A/S/L Please

پسر : سلام.خوبي؟مزاحم نيستم؟
دختر: سلام. خواهش مي کنم.?asl pls
پسر : تهران/وحيد/۲۶ و شما؟
دختر‌: تهران/نازنين/۲۲
پسر: اِ اِ اِ چه اسم قشنگي!اسم مادر بزرگ منم نازنينه.
دختر: مرسي!شما مجردين؟
پسر: بله. شما چي؟ازدواج کردين؟
دختر: نه. منم مجردم. راستي تحصيلاتتون چيه؟
پسر: من فوق ليسانس مديريت از دانشگاه MIT اَمِريکا دارم. شما چي؟
دختر : من فارغ التحصيل رشته گرافيک از دانشگاه سُربن فرانسه هستم.
پسر: wow چه عالي!واقعا از آشناييتون خوشحالم.
دختر : مرسي. منم همين طور. راستي شما کجاي تهران هستين؟
پسر: من بچه تجريشم. شما چي؟


دختر : ما هم خونمون اونجاس. شما کجاي تجريش مي شينين؟
پسر: خيابون دربند. شما چي؟
دختر : خيابون دربند؟ کجاي خيابون دربند؟
پسر : خيابون دربند. خيابون...... کوچه......پلاک....شما چي؟
دختر: اسم فاميلي شما چيه؟
پسر: من؟ حسيني! چطور؟
دختر: چي؟وحيد تويي؟ خجالت نمي کشي چت مي کني؟تو که گفتي امروز با زنت مي خواي بري قسطاي عقب مونده خونه رو بدي.!مکانيکي رو ول کردي نشستي چت مي کني؟
پسر : اِ عمه ملوک شمائين؟چرا از اول نگفتين؟راستش! راستش!ديشب مي خواستم بهتون بگم امروز با فريده.... آخه مي دونين...........
دختر : راستش چي؟ حالا آدرس خونه منو به آدماي توي چت ميدي؟مي دونم به فريده چي بگم!
پسر: عمه جان ! تو رو خدا نه! به فريده چيزي نگين!اگه بفهمه پوستمو ميکّنه!عوضش منم به عمو فريبرز چيزي نمي گم!
دختر:‌ او و و و م خب! باشه چيزي بهش نميگم.ديگه اسم فريبرزو نياريا!راستي من بايد برم عمو فريبرزت اومد. باي
پسر: باشه عمه ملوک! باي......

مطلب طنز - زن زندگی شما کدومه؟


زن مدل هارد ديسک: همه چي يادش مي‌مونه، تا ابد!

زن مدل رم (RAM): از دل برود هر آن که از ديده برفت!

زن مدل ويندوز: همه مي‌دونن که هيچ کاري رو درست انجام نمي‌ده، ولي کسي نمي‌تونه بدون اون سر کنه!

زن مدل اکسل: مي‌گن خيلي هنرها داره ولي شما فقط براي چهار نياز اصلي‌تون ازش استفاده مي‌کنين!

زن مدل اسکرين سيور: به هيچ دردي نمي‌خوره ولي حداقل حوصله آدم باهاش سر نمي‌ره!

زن مدل سِروِر (Server): هر وقت لازمش دارين مشغوله!

زن مدل مولتي‌مديا: کاري مي‌کنه که چيزهاي وحشتناک هم خوشگل بشن!

زن مدل سي‌دي درايو: هي تندتر و تندتر مي‌شه!

زن مدل اي‌ميل: از هر ده ‌تا چيزي که مي‌گه، هشت‌تاش بي‌خوده!

زن مدل ويروس: به نام «عيال» هم معروفه. وقتي که انتظارش رو ندارين، از راه مي‌رسه، خودش رو نصب مي‌کنه و از همه منابعتون استفاده مي‌کنه. اگر سعي کنين پاکش کنين، يک چيزي رو از دست مي‌دين، اگه هم سعي نکنين پاکش کنين، دار و ندارتون رو از دست مي‌دين

مطالب طنز - توصيه به خانم هاي جوان

* اگر دوست داريد وقتى به خانه ميآييد ؛ يكى دور و برتان بچرخد و خودش را برايتان لوس بكند و نشان بدهد كه از ديدن شما واقعا خوشحال است...
* اگر دوست داريد وقتى غذا مى پزيد ؛ يكى باشد كه هر چه جلويش بگذاريد با علاقه بخورد و هيچوقت هم نگويد كه دستپخت مامان جانش بهتر از دستپخت شماست...
* اگر دوست داريد كسي را داشته باشيد كه هميشه ي خدا براي بيرون رفتن از خانه حاضر يراق باشد و هر روز و هر ساعتى كه شما بخواهيد همراه شما به كوچه و خيابان بيايد...
* اگر دوست داريد كسي را داشته باشيد كه هيچوقت كانال هاي تلويزيون را به ميل خودش عوض نكند و به فوتبال هم علاقه اى نداشته باشد ؛ اما همپاي شما تا بوق شب پاي تلويزيون بنشيند و فيلم هاى رمانتيك تماشا كند...
* اگر كسى را ميخواهيد كه هيچوقت بهانه هاي الكى نمى تراشد و از شما ايراد هاي بنى اسراييلى نمى گيرد...
* اگر كسى را ميخواهيد كه برايش اهميت ندارد كه شما زشت ايد يا زيبا ؛ چاق ايد يا لاغر ؛ پيريد يا جوان...
* اگر كسى را مى خواهيد كه همواره به حرف هاي شما گوش ميدهد و بدون قيد و شرط دوست تان دارد...
توصيه ميكنم كه يك سگ بخريد!

مطالب طنز - بهترین جوک جهان

بهترين جوك جهان انتخاب شد.اين جوك در بزرگترين طرح علمي پيرامون طنز انتخاب شده است قضيه از اين قرار است كه انجمن پيشبرد علم از كاربران اينترنت در سراسر جهان درخواست كرده بود كه بامزه ترين جوكي كه شنيده اند را برايش ارسال كنند. به گزارش رويتر 2 ميليون تن نظر دادند، اين نظرات مشتمل بر چهل هزار جوك شد و جوك ها از هفتاد كشور جهان براي اين انجمن ارسال شد. نتيجه انتخابات اين جوك بود:

دو شكارچي در جنگل بر روي درختها كمين كرده بودند. يكي از آنها از درخت سقوط كرد. شكارچي دوم احساس كرد دوستش كه از درخت سقوط كرده ، نفس نمي كشد و چشمانش باز و خيره مانده است.

او با موبايل با يك مركز اورژانس تماس مي گيرد و به فردي كه گوشي را برمي دارد مي گويد:

فكر مي كنم دوست من مرده است ، چكار بايد بكنم؟

طرف مقابل به آرامي مي گويد:

دلواپس نباش.

من مي توانم به تو كمك كنم.

ابتدا بايد مطمئن شويم كه مرده است

بعد از سكوتي كه حكمفرما مي شود صداي يك گلوله به گوش مي رسد. شكارچي دوم دوباره گوشي را برمي دارد و مي گويد: بسيار خب ، حالا چه كار بايد بكنم؟!

گورپال گوسال 31 ساله روان شناس برنده اين رقابت شد.

مطالب طنز - پاسخ اینشتین

مي گويند "مريلين مونرو" يک وقتي نامه اي نوشت به "آلبرت اينشتین" که فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنيم، بچه هايمان با زيبايي من و هوش و نبوغ تو، چه محشري مي شوند!
آقاي اينشتین هم نوشت؛ ممنون از اين همه لطف و دست و دلبازي خانم. واقعا هم که چه غوغايي مي شود!ولي اين يک روي سکه است. فکر اين را هم بکنيد که اگر قضيه بر عکس بشود، چه رسوايي بزرگي بپا مي شود!

مطالب طنز - روشهای مبارزه با بحران بی شوهری


در راستای اینکه بحران بی شوهری در جامعه امروز به وجود آمده کلیه خانمهای محترم می تونن از روش های زیر استفاده کنن و البته مراقب باشن که سوءاستفاده نکنن .

۱ـ روش کوزه ای : همان روش قرن های قدیم که دختر کوزه به دوش به سمت رودخانه می رفت پسر به کوزه می خوره کوزه بشکست و بعد چنین گفته اند که : اگر با من نبودش هیچ میلی ... چرا ظرف مرا بشکست لیلی

نتیجه گیری : بحران ازدواج حال حاضر بخاطر لوله کشی شدن آبه .

۲ـ روش عرفانی : چهل شبانه روز جلوی خونه رو آب و جارو میکنی و ده تا شمع روشن می کنی شکلات بین مردم تقسیم می کنی تا مرد آرزوهات بیاد.

نتیجه گیری : در صورت کمبود شمع می تونین فانوس هم روشن کنین .

۳ـ روش سوسکی : بخاطر ترس از یه سوسک که حتی می تونی خودت اون رو تو خونه یا کوچه کار بزاری همچین محکم می پری تو بغلش و بهش می چسبی که هیچ جور نتونه تو رو از خودش جدا کنه .

نتیجه گیری : با تشکر از کلیه سوسک های محترم مقیم مرکز و حومه .

۴ـ روش تیپ : انواع تیپ های مختلف روی خودت پیاده می کنی بیست و دو کیلو لوازم آرایش روی خودت خالی می کنی و سعی میکنی تا آنجا که ممکن است لباس ها مورد توجه باشند طوری که هرکس که تو خیابونه مجبور بشه حتما یک بار شما را نگاه کنه بعد گوشه خیابون می ایستی تا شوهر مناسب سوارت کنه .

نتیجه گیری : خطر احتمال از بین رفتن آبروی چندین و چند ساله تان وجود دارد اما چون به خاطر ازدواج است مسئله نیست این دفه !

۵ ـ روش خر خونی : تو کلاس و مدرسه و دانشگاه نمره بیست کلاس می شی بالاخره تو کل سال های مدرسه یه خر خون دیگه پیدا میشه که بیاد سراغت و باعث بشه که نترشی .

نتیجه گیری : اگه شوهر پیدا نشد تا مقطع دکترا ادامه بدین و بعد ترک تحصیل کنین.

۶ ـ روش مایه داری : با دوستان توی انواع پارتی های شبانه و پیست های اسکی و باشگاه های بیلیارد و بولینگ هر کوفت و زهر مار دیگری که می تونی شرکت می کنی و حواست فقط به یه شوهر مناسب هست تا چیز های دیگه .

نتیجه گیری : سعی کنین همیشه چند میلیون در کیف خود داشته باشین.

۷ـ روش مذهبی : توی انواع مجالس مختلف مذهبی شرکت می کنی توی هیچ چیز کم نمی آری جایی نیست که مراسمی باشه و تو اونجا نباشی تا بالاخره یه شوهر گیرت بیاد .

نتیجه گیری : التماس دعا خواهر .

۸ ـ روش فامیلی : یه کاغذ بر می داری و اسم تمام پسرهای فامیل از سن پنج تا پنجاه ساله رو که ازدواج نکردنن رو روش می نویسی بعد شروع به بررسی و تفکیک می کنی و اونهایی که شرایط را دارن رو انتخاب می کنی و یه برنامه ریزی برای عملیات تاکتیکی که بلاخره یه کدوم رو خفت کنی .

نتیجه گیری : می تونین روی یه بچه پنج ساله برای بیست سال آینده برنامه بریزین

۹ ـ روش نامردی : جلوی یکی از این ماشین های پلیس یه دفعه می پری پسره رو می گیری تو بغلت و دستت رو میکنی تو دستش و ازش... (سانسور ) می گیری تا بعد از تعهد توی کلانتری مجبور بشه که باهات ازدواج کنه. البته این روش برای اونهایی است که از کلیه روش های بالا نا امید شده اند.

نتیجه گیری : در تعهد نامه کلانتری حتما مقدار مهریه را ذکر کنین

مطالب طنز - ترك اعتياد اينترنت در سه مرحله

1- اكانت شبانه تهيه كنيد.

2- شبها بخوابيد.

3- يك نفس عميق بكشيد.

اگر روشهاي فوق را به دقت و بطور كامل انجام داده باشيد، اكنون اعتيادتان به اينترنت از بين رفته، در غير اين صورت برگرديد و با اعتماد به نفس كامل روشهاي سه‌گانه فوق را مجدداً و اين‌ بار با دقت بيشتري بكار بنديد، قطعاً نتيجه خواهيد گرفت.

خودمان از اين روش استفاده كرده و شاهد نتايج شگرفش بوده‌ايم.

مطالب طنز - ازدواج در ضرب ‌المثل ‌های جهان

١-هنگام ازدواج بيشتر با گوش هايت مشورت كن تا با چشم هايت. (ضرب المثل آلمانی)
٢ - مردی كه به خاطر”پول” زن می گيرد، به نوكری می رود. (ضرب المثل فرانسوی)
۳- لياقت داماد، به قدرت بازوی اوست. (ضرب المثل چينی)
۴- زنی سعادتمند است كه مطيع ”شوهر” باشد. (ضرب المثل يونانی)
٥- زن عاقل با داماد ”بی پول” خوب می سازد. (ضرب المثل انگليسی)
٦- زن مطيع فرمانروای قلب شوهر است. (ضرب المثل انگليسی)
٧- زن و شوهر اگر يكديگر را بخواهند در كلبه ی خرابه هم زندگی می كنند. (ضرب المثل آلمانی)
٨ - داماد زشت و با شخصيت به از داماد خوش صورت و بی لياقت. (ضرب المثل لهستانی)
٩- دختر عاقل، جوان فقير را به پيرمرد ثروتمند ترجيح می دهد. (ضرب المثل ايتاليايی)
١٠ -داماد كه نشدی از يك شب شادمانی و عمری بداخلاقی محروم گشته ای.(ضرب المثل فرانسوی)
١١- دو نوع زن وجود دارد؛ با يكی ثروتمند می شوی و با ديگری فقير. (ضرب المثل ايتاليايی)
١٢- در موقع خريد پارچه حاشيه آن را خوب نگاه كن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقيق كن. (ضرب المثل آذربايجانی)
١٣- برا ی يافتن زن می ارزد كه يك كفش بيشتر پاره كنی. (ضرب المثل چينی)
١٤- تاك را از خاك خوب و دختر را از مادر خوب و اصيل انتخاب كن. (ضرب المثل چينی)
١٥- اگر خواستی اختيار شوهرت را در دست بگيری اختيار شكمش را در دست بگير. (ضرب المثل اسپانيايی)
١٦- اگر زنی خواست كه تو به خاطر پول همسرش شوی با او ازدواج كن اما پولت را از او دور نگه دار. (ضرب المثل تركی)
١٧- ازدواج مقدس ترين قراردادها محسوب می شود. (ماری آمپر)
١٨- ازدواج مثل يك هندوانه است كه گاهی خوب می شود و گاهی هم بسيار بد. (ضرب المثل اسپانيايی)
١٩- ازدواج، زودش اشتباهی بزرگ و ديرش اشتباه بزرگتری است. (ضرب المثل فرانسوی)
٢٠- ازدواج كردن وازدواج نكردن هر دو موجب پشيمانی است. (سقراط)
٢١- ازدواج مثل اجرای يك نقشه جنگی است كه اگر در آن فقط يك اشتباه صورت بگيرد جبرانش غير ممكن خواهد بود. (بورنز)
٢٢- ازدواجی كه به خاطر پول صورت گيرد، برای پول هم از بين می رود. (رولاند)
٢٣- ازدواج هميشه به عشق پايان داده است. (ناپلئون)
٢٤- اگر كسی در انتخاب همسرش دقت نكند، دو نفر را بدبخت كرده است. (محمد حجازی)
٢٥- انتخاب پدر و مادر دست خود انسان نيست، ولی می توانيم مادر شوهر و مادر زنمان را خودمان انتخاب كنيم. (خانم پرل باك)
٢٦- با زنی ازدواج كنيد كه اگر ”مرد” بود، بهترين دوست شما می شد. (بردون)
٢٧- با همسر خود مثل يك كتاب رفتار كنيد و فصل های خسته كننده او را اصلاً نخوانيد. (سونی اسمارت)
٢٨- برای يك زندگی سعادتمندانه، مرد بايد ”كر” باشد و زن ”لال”. (سروانتس)
٢٩- ازدواج بيشتر از رفتن به جنگ”شجاعت”می خواهد. (كريستين)
٣٠- تا يك سال بعد از ازدواج، مرد و زن زشتی های يكديگر را نمی بينند. (اسمايلز)
٣١- پيش از ازدواج چشم هايتان را باز كنيد و بعد از ازدواج آنها را روی هم بگذاريد. (فرانكلين)
٣٢- خانه بدون زن، گورستان است. (بالزاك)
٣٣- تنها علاج عشق، ازدواج است. (آرت بوخوالد)
٣٤- ازدواج پيوندی است كه از درختی به درخت ديگر بزنند، اگر خوب گرفت هر دو ”زنده” می شوند و اگر ”بد” شد هر دو می ميرند. (سعيد نفيسی)
٣۵- ازدواج عبارتست از سه هفته آشنايی، سه ماه عاشقی، سه سال جنگ و سی سال تحمل! (تن)
٣٦- شوهر ”مغز” خانه است و زن ”قلب” آن. (سيريوس)
٣٧- عشق، سپيده دم ازدواج است و ازدواج شامگاه عشق. (بالزاك)
٣٨- قبل از ازدواج درباره تربيت اطفال شش نظريه داشتم، اما حالا شش فرزند دارم و دارای هيچ نظريه ای نيستم. (لرد لوچستر)
٣٩- مردانی كه می كوشند زن ها را درك كنند، فقط موفق می شوند با آنها ازدواج كنند. (بن بيكر)
٤٠- با ازدواج، مرد روی گذشته اش خط می كشد و زن روی آينده اش. (سينكالويس)
٤١- خوشحالی های واقعی بعد از ازدواج به دست می آيد. (پاستور)
٤٢- ازدواج كنيد، به هر وسيله ای كه می توانيد. زيرا اگر زن خوبی گيرتان آمد بسيار خوشبخت خواهيد شد و اگر گرفتار يك همسر بد شويد فيلسوف بزرگی می شويد. (سقراط)
٤٣- قبل از رفتن به جنگ يكی دو بار و پيش از رفتن به خواستگاری سه بار برای خودت دعا كن. (يكی از دانشمندان لهستانی)
٤٤- مطيع مرد باشيد تا او شما را بپرستد. (كارول بيكر)
٤٥- من تنها با مردی ازدواج می كنم كه عتيقه شناس باشد تا هر چه پيرتر شدم، برای او عزيزتر باشم. (آگاتا كريستی)
٤٦- هر چه متأهلان بيشتر شوند، جنايت ها كمتر خواهد شد. (ولتر)
٤٧- هيچ چيز غرور مرد را به اندازه ی شادی همسرش بالا نمی برد، چون هميشه آن را مربوط به خودش می داند. (جانسون)
٤٨- زن ترجيح می دهد با مردی ازدواج كند كه زندگی خوبی نداشته باشد، اما نمی تواند مردی را كه شنونده خوبی نيست، تحمل كند. (كينهابارد)
٤٩- اصل و نسب مرد وقتی مشخص می شود كه آنها بر سر مسائل كوچك با هم مشكل پيدا می كنند. (شاو)
٥٠- وقتی برای عروسی ات خيلی هزينه كنی، مهمان هايت را يك شب خوشحال می كنی و خودت را عمری ناراحت ! (روزنامه نگار ايرلندی)
٥١ – هيچ زنی در راه رضای خدا با مرد ازدواج نمی كند. (ضرب المثل اسكاتلندی)
٥٢ – با قرض اگر داماد شدی با خنده خداحافظی كن. (ضرب المثل آلمانی)
٥٣ – تا ازدواج نكرده ای نمی توانی درباره ی آن اظهار نظر كنی. (شارل بودلر)
٥٤ – دوام ازدواج يك قسمت روی محبت است و نُه قسمتش روی گذشت از خطا. (ضرب المثل اسكاتلندی)
٥٥ – ازدواج پديده ای است برای تكامل مرد. (مثل سانسكريت)
٥٦ – زناشويی غصه های خيالی و موهوم را به غصه نقد و موجود تبديل می كند. (ضرب المثل آلمانی)
٥٧ – ازدواج قرارداد دو نفره ای است كه در همه دنيا اعتبار دارد. (مارك تواين)
٥٨ – ازدواج مجموعه ای ازمزه هاست هم تلخی و شوری دارد. هم تندی و ترشی و شيرينی و بی مزگی. (ولتر)
٥٩ – تا ازدواج نكرده ای نمی توانی درباره آن اظهار نظر كنی. (شارل بودلر)

مشخصات یه پسر خوب

• یک پسر خوب هنوز امضاء گواهی نامه اش خشک نشده به رانندگی خانمها گیر نمی دهد
• یه پسر خوب کمتر با این جمله مواجه می شود"مشتری گرامی دسترسی شما به این سایت مقدور نمی باشد"
• یه پسر خوب بعد از تک زنگ سراغ تلفن نمی رود
• یه پسر خوب عکس الکساندر گراهام بل رو قاب نمی کنه بزنه تو اتاقش
• يه پسر خوب پشت چراغ قرمز با دیدن یه خانم چشماش مثه چراغهای فولکس نمی زنه بیرون
• یه پسر خوب روزی چند بار به سازندگان یاهو مسنجر لعنت می فرسته
• یه پسر خوب سر کلاس تا شعاع 3 متریِ هیچ خانمی نمی شینه
• یه پسر خوب وقت برگشتن به خونه ماشینش بوی ادکلن زنونه نمی ده
• یه پسر خوب هیچ وقت پای تلفن از این کلمات استفاده نمیکنه:"ساعت چند"؟ "کی میای؟" "کجا؟" "دیر نکنی ها"
• یک پسر خوب زمانی که کسی می خواهد از عرض خیابان عبور کند تعداد دنده را از 1 به 4 ارتقاء نداده و قصد جان عابر را نمی کند
• ک پسر خوب زمانی که یک دختر خانم راننده می بیند ذوق زده نشده و در صدد عقده ای بازی بر نمی آید
• یک پسر خوب که ژیان سوار می شود روی بنز همسایه با سوئیچ ماشین نقاشی نمی کشد
• یک پسر خوب هر روز بعد از کلاس درس به نمایندگی از راهداری و شهرداری خیابانهای شهر را متر نمی کند
• یک پسر خوب دکمه های پیراهنش را از یک متر زیر ناف تا زیر چانه کاملا بسته و با سنجاق قفلی محکم می کند
• یک پسر خوب به محض دیدن دختر همسایه رنگش لبویی شده و چشمش را به آسفالت می دزود
• یک پسر خوب روزی 10بارهوس بردن نذری به دم در خانه همسایه که تصادفا دختر دم بخت دارند را نمی کند
• یک پسر خوب 5ساعت در حمام آهنگ جواد یساری نخوانده وبرای همسایگان آلودگی صوتی ایجاد نمی کند
• یک پسر خوب با دوستانی که مشکوک به چت و لا ابالی گری هستند معاشرت نمی کند
• یک پسر خوب همواره به اسم خود افتخار می کند و به هر کس که می رسد نمی گوید که بجای اصغر به او رامتین و آرش و ... بگویند
• یک پسر خوب در اثر دیدن افراد غرب زده جو گیر نشده و لحاف کرسیه قرمز خال خال یشمی را به پیراهن تبدیل نکرده و سر زانو خود را جر نمی دهد
• یک پسر خوب تقاضای وسایل نا مربوطی از قبیل موبایل را از خانواده ندارد
• یک پسر خوب در صورتی که با نامزد خود بیرون رفت و کسی به خانم متلک گفت فورا با پلیس 110 تماس حاصل می کند
• یک پسر خوب همانند خاله زنکها تلفن را قورت نداده و سالی به 12 ماه دهانش بوی تلفن نمی دهد
• یک پسر خوب هر صدایی از قبیل قار و قور شکم اهل خانه را با صدای تلفن اشتباه نگرفته و يک متر به بالا نمی پرد
• یک پسر خوب برای بیرون رفتن از خانه 1 ساعت جلوی آئینه نایستاده و بزک نمی کند
• یک پسر خوب تنها جوکهایی را بیان می کند که مورد تائید 1)وزارت ارشاد اسلامی 2)وزارت بهداشت 3)وزارت مبارزه با تبعیضات استانی و ... باشد(منو می گه!)
• یک پسر خوب در جشنهای فامیلی جو گیر نشده و نمی رقصد تا آبروی کل خاندان را بر باد دهد
• یک پسر خوب هر زمان که عشقش کشید با زیر شلواری کردی چین پیلیسه دار و یا شرت مامان دوز و رکابی همانند قورباغه به وسط کوچه نمی پرد
• یک پسر خوب تا به حال مشاهده نشده . . .

مطالب طنز - كامپيوتر زن است يا مرد؟

تمامي زنها به دلايل زير جنسيت رايانه را مرد دانسته‌اند:

... وقتي به آن عادت مي‌كنيم گمان مي‌كنيم بدون آن قادر به انجام كاري نيستيم.

... با اينكه داده‌هاي زيادي دارند اما نادانند.

... قرار است مشكلات را حل كنند، ولي در بيشتر اوقات معضل اصلي خودشان هستند.

... همين كه پايبند يكي از آنها شديد متوجه مي‌شويد كه اگر صبر كرده بوديد، مورد بهتري نصيبتان مي‌شد.

تمامي مردها به دلايل زير جنسيت رايانه را زن دانسته‌اند:

... به غير از خالق آنها كسي از منطق دروني آنها سر در نمي‌آورد.

... كسي از زبان ارتباطي آنها سر در نمي‌آورد.

... كوچكترين اشتباهات را در حافظه درازمدت خود ذخيره مي‌كنند تا بعدها تلافي كنند.

... همين كه پايبند يكي از آنها شديد بايد تمام پولتان را صرف خريد لوازم جانبي آنها بكنيد.

مطالب طنز - چگونه روشنفكر شویم؟

مواد لازم: شافی کاپ، پيپ، موسيقی کلاسيک، قهوه کلمبیا، کتاب شعر (حتما به زبان فرانسوی)، محاسن (به مقدار کافی)

روش کار: اين روش خيلی روش خوبيه به اين دليل که تقريباً همه دخترا خيلی از پسرای تيريپ روشنفکر خوششون مياد! روشنفکر شدنم خيلی کارسخـتی نيست، کافيه چند تا اسم نويسنده و کارگردانی رو که تا حالا کسی اسمشونو نشنيده حفظ کنين و تو هر جمله ای که ميگين، يه دو سه تاشو بندازين.

در ضمن لازمه بزارين يه کم محاسنتون بلند شه‌‌! هم نشونه روشنفکريه، هم مي تونين دستاتونو باهاش خشک کنين!

سعی کنين کارايی رو بکنين که بقيه نمي کنن! مثلا بد نيست حداقل روزی ۲ بار بيفتين تو جوب! يا تو در و ديوار بخورين! در هنگام راه رفتن شيلنگ تخته بندازين! اينا خيلی جواب ميده و نشون ميده شما خيلی کارتون درسته!

لباس پوشيدنم خيلی مهمه! سعی کنين يه جور لباس بپوشين که همه بگيرن اين قضيه رو که شما روشنفکرين! لباسای گشاد، گيوه و کش موی بنفش خيلی به کارتون مياد!

اما روش صحبت کردن: بايد خيلی آروم و نامفهوم صحبت کنين جوری که طرف هيچی از حرفای شما نفهمه و فکر کنه شما خيلی اين کاره ايد! هر چـــی بتونين بيشتر چرت و پرت سر هم کنين راحت تر کارتون انجام ميشه.

بقيه رو حساب نکنيد و فکر کـنيد هيشکی بيـشتر از شما نميدونه!

به هر گدايی که سر راهتون مي بينين حداقل ۵۰۰ تومن کمک کنيد.

سعی کنين حموم نريد! خيلی مهمه اين قضيه! هر چی شيپيش تر باشيد روشنفکرتر به نظر مي رسيد!

بايد حتما موسيقی کلاسيک گـوش بدين. ‌البته وقتی تو يه جمع روشنفکری هستين! بعد که رفتين خونه مي تونين با همون داوود بهبودی حال کنين!

هر رشته ای که تو دانشگاه خوندين رو بايد بي خيال شين و به همه بگين که فلسفه خوندين! البته واسه اينکه گندش در نياد بگين تو يکی از دانشگاه های خارجی!

طنز :


مثله گاو غذا بخورين! اينم يکی ديگه از کارايی که روشنفکرا مي کنن!

خواهرتون رو تو خونه اذیت کنين و هی بهش گير بدين ولی وقـتی تيريپ روشنفکريه کاری به کارش نداشته باشـين‌‌!

اين روشا خيلی جواب ميده! من تاحالا خودم چند بار با همين روشا روشـنفکر شدم!

آره داداش من! لپ لپ و آب هندونه رو از برنامه غذاييت حذف کن... تو هم مي تونی!

نظر دبيران در مورد عشق

دبير ديني : عشق يك موهبت الهي است.
دبير ورزش : عشق تنها توپي است كه اوت نمي شود.
دبير شيمي : عشق تنها اسيدي است كه به قلب صدمه نمي زند.
دبير اقتصاد : عشق تنها كالايي است كه از خارج وارد نمي شود.
دبير ادبيات : عشق بايد مانند عشق ليلي ومجنون محور نظامي داشته باشد.
دبير جغرافي : عشق از فراز كوه هاي آسيا تيري است كه بر قلب مي نشيند.
دبير زيست : عشق يك نوع بيماري است كه ميكروب آن از چشم وارد مي شود .

مطالب طنز - هيزم شكن

روزي، وقتي هيزم شكني مشغول قطع كردن يه شاخه درخت بالاي رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه. وقتي در حال گريه كردن بود، يه فرشته اومد و ازش پرسيد: چرا گريه مي كني؟ هيزم شكن گفت كه تبرم توي رودخونه افتاده. فرشته رفت و با يه تبر طلايي برگشت.
"آيا اين تبر توست؟" هيزم شكن جواب داد: " نه" فرشته دوباره به زير آب رفت و اين بار با يه تبر نقره اي برگشت و پرسيد كه آيا اين تبر توست؟ دوباره، هيزم شكن جواب داد : نه. فرشته باز هم به زير آب رفت و اين بار با يه تبر آهني برگشت و پرسيد آيا اين تبر توست؟ جواب داد: آره.
فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هيزم شكن خوشحال روانه خونه شد. يه روز وقتي داشت با زنش كنار رودخونه راه مي رفت زنش افتاد توي آب. هيزم شكن داشت گريه مي كرد كه فرشته باز هم اومد و پرسيد كه چرا گريه مي كني؟ اوه فرشته، زنم افتاده توي آب. "
فرشته رفت زير آب و با جنيفر لوپز برگشت و پرسيد : زنت اينه؟ هيزم شكن فرياد زد: آره!
فرشته عصباني شد. " تو تقلب كردي، اين نامرديه "
هيزم شكن جواب داد : اوه، فرشته تو منو ببخش. سوء تفاهم شده. مي دوني، اگه به جنيفر لوپز "نه" مي گفتم تو مي رفتي و با كاترين زتاجونز مي اومدي. و باز هم اگه به كاترين زتاجونز "نه" ميگفتم، تو مي رفتي و با زن خودم مي اومدي و من هم مي گفتم آره. اونوقت تو هر سه تا رو به من مي دادي. اما فرشته، من يه آدم فقيرم و توانايي نگهداري سه تا زن رو ندارم، و به همين دليل بود كه اين بار گفتم آره.

نكته اخلاقي: هر وقت مردی دروغ ميگه به خاطر يه دليل شرافتمندانه و مفيده است .

مطالب طنز - نامه مایلی‏کهن به همه‌ «گنده‌باقالي‌ها»!



محمد مايلي‌كهن در بيانيه‌اي به صحبت‌هاي اخير مسوولان باشگاه استقلال و امير قلعه نويي به شدت انتقاد كرد.

به گزارش ايسنا، متن كامل بيانيه‌ مايلي‌كهن به اين شرح است:

مردم عزيز، قهرمان و دوست داشتني ايران سربلند و هميشه جاويد

اين روزها پس از مسابقه‌ شرافتمندانه‌اي كه تيم سايپا با جوانان برومند و شايسته‌اش در برابر رقيب قابل احترام خود انجام داد و به اذعان همه، تيم سايپا صرفا به ارايه‌ يك بازي كاملا جوانمردانه و پاك پرداخت، اما متاسفانه چه به هنگام مسابقه (در ورزشگاه) و چه پس از آن، طي روزهاي اخير مورد هجوم ناجوانمردانه‌ترين الفاظ كه تنها از شعبان‌ بي‌مخ‌ها و نوچه‌هايشان برمي‌آمد، پرداخته و در صدد آن برآمدند تا ضعف‌هاي فني خود را به همه كس و همه چيز غير از خود نسبت داده و هر آنچه كه خود و نوچه‌هايشان لايق آن هستند با سياه‌نمايي هرچه تمام‌تر به اين و آن نسبت بدهند تا شايد بتوانند ضعف‌هاي فني خود را به گونه‌اي از چشم اين و آن پنهان داشته و لاپوشاني نمايند.

لذا به همين منظور به اين آقايان كوتوله و سياه‌كار (كل‌يوم) كه حتي فاقد مدرك تحصيلي براي گروهبان قندلي شدن بوده، اما لقب ژنرال را يدك مي‌كشند اعلام مي‌دارم تا از گل دقيقه‌ي‌ 90 سايپا و از درس و پيامي كه آن گل به بزرگي و پهناي ايران عزيز اسلامي‌مان به همراه خود داشت پند گرفته و هرچه سريع‌تر دست از نوچه بازي و نوچه‌پروري برداشته و از كارهاي ناثواب و عوام فريبي خودداري نمايند، بديهي است كه هيچ دستي برتر و بالاتر از دست خداوند عزوجل نبوده و اوست كه اگر بخواهد كسي را خوار نمايد خوار و اگر عزيز بدارد عزيز خواهد داشت و هيچ برگي بي‌اذن او بر زمين نخواهد افتاد.

اين مطالب شامل همه‌ گنده‌ باقالي‌هايي كه به عنوان نوچه در كنار اين آدم كوتوله هستند نيز مي‌شود.


مطالب طنز - آخرین جملات افراد مختلف قبل از مرگ

آخرين کلمات يک الکتريسين : خوب حالا روشنش کن...

آخرين کلمات يک انسان عصر حجر : فکر ميکنی توی اين غار چيه؟

آخرين کلمات يک بندباز : نميدونم چرا چشمام سياهی ميره...

آخرين کلمات يک بيمار : مطمئنيد که اين آمپول بي خطره؟

آخرين کلمات يک پزشک : راستش تشخيص اوليه ام صحيح نبود. بيماريتون لاعلاجه...

آخرين کلمات يک پليس : شيش بار شليک کرده، ديگه گلوله نداره...

آخرين کلمات يک جلاد : ای بابا، باز تيغهء گيوتين گير کرد...

آخرين کلمات يک جهانگرد در آمازون : اين نوع مار رو ميشناسم، سمی نيست...

آخرين کلمات يک چترباز : پس چترم کو؟

آخرين کلمات يک خبرنگار : بله، سيل داره به طرفمون مياد...

آخرين کلمات يک خلبان : ببينم چرخها باز شدند يا نه؟

آخرين کلمات يک خونآشام : نه بابا خورشيد يه ساعت ديگه طلوع ميکنه!

آخرين کلمات يک داور فوتبال : نخير آفسايد نبود!

آخرين کلمات يک دربان : مگه از روی نعش من رد بشی...

آخرين کلمات يک دوچرخه سوار : نخير تقدم با منه!

آخرين کلمات يک ديوانه : من يه پرنده ام!

آخرين کلمات يک شکارچی : مامانت کجاست کوچولو؟...

آخرين کلمات يک غواص : نه اين طرفها کوسه وجود نداره...

آخرين کلمات يک فضانورد : برای يک ربع ديگه هوا دارم...

آخرين کلمات يک قصاب : اون چاقو بزرگه رو بنداز ببينم...

آخرين کلمات يک قهرمان : کمک نميخوام، همه اش سه نفرند...

آخرين کلمات يک کارآگاه خصوصی : قضيه روشنه، قاتل شما هستيد!

آخرين کلمات يک گروگان : من که ميدونم تو عرضه ی شليک کردن نداری...

آخرين کلمات يک متخصص آزمايشگاه : اين آزمايش کاملاً بي خطره...

آخرين کلمات يک متخصص خنثی کردن بمب: اين سيم آخری رو که قطع کنم تمومه...

آخرين کلمات يک معلم رانندگی : نگه دار! چراغ قرمزه!

آخرين کلمات يک ملوان: من چه مي دونستم که بايد شنا بلد باشم؟

آخرين کلمات يک ملوان زيردريايی: من عادت ندارم با پنجره بسته بخوابم...

آخرين کلمات يک سرباز تحت آموزش هنگام پرتاب نارنجک : گفتی تا چند بشمرم؟

اهمیت تبلیغات

یکی از سناتورهای معروف آمریکا، درست هنگامی که از درب سنا خارج شد، با یک اتومبیل تصادف کرد و در دم کشته شد.
روح او در بالا به دروازه های بهشت رسید و سن پیتر* از او استقبال کرد: "خیلی خوش آمدید. این خیلی جالبه، چون ما به ندرت سیاستمداران بلندپایه و مقامات رو کنار دروازه های بهشت ملاقات می کنیم. به هر حال شما هم درک می کنید که راه دادن شما به بهشت تصمیم ساده ای نیست..."
سناتور گفت: "مشکلی نیست. شما مرا راه بده، من خودم بقیه اش رو حل می کنم."
سن پیتر گفت: "اما در نامه ی اعمال شما دستور دیگری ثبت شده، شما بایستی ابتدا یک روز در جهنم و سپس یک روز در بهشت زندگی کنید. آنگاه خودتان بین بهشت و جهنم یکی را انتخاب کنید."
سناتور گفت: "اشکالی نداره. من همین الان تصمیمم را گرفته ام. می خواهم به بهشت بروم!"
سن پیتر گفت: "می فهمم... به هر حال، ما دستور داریم. ماموریم و معذور" و سپس او را سوار آسانسور کرد و به پایین رفتند. پایین... پایین... پایین... تا اینکه به جهنم رسیدند.
وقتی در آسانسور باز شد، سناتور با منظره ی جالبی روبرو شد. زمین چمن بسیار سرسبزی که وسط آن یک زمین بازی گلف بود و در کنار آن یک ساختمان بسیار بزرگ و مجلل. در کنار ساختمان هم بسیاری از دوستان قدیمی سناتور منتظر او بودند و برای استقبال به سوی او دویدند. آنها او را دوره کردند و با شادی و خنده فراوان از خاطرات روزهای زندگی قبلی تعریف کردند. سپس برای بازی بسیار مهیجی به زمین گلف رفتند و حسابی سرگرم شدند. همزمان با غروب آفتاب، همگی به کافه کنار زمین گلف رفتند و شام بسیار مجللی از اردک و بره کباب شده و نوشیدنی های گرانبها صرف کردند. شیطان هم در جمع آنها حاضر شد و همراه با دختران زیبا رقص گرم و لذت بخشی داشتند. به سناتور آنقدر خوش گذشت که واقعاً نفهمید یک روز او چطور گذشت. رأس بیست و چهار ساعت، سن پیتر به دنبال او آمد و او را تا بهشت اسکورت کرد. در بهشت هم سناتور با جمعی از افراد خوش خلق و خونگرم آشنا شد، به کنسرت های موسیقی رفتند و دیدارهای زیادی هم داشتند. سناتور آنقدر خوش گذرانده بود که واقعاً نفهمید روز دوم هم چگونه گذشت. بعد از پایان روز دوم، سن پیتر به دنبال او آمد و از او پرسید که آیا تصمیمش را گرفته؟
سناتور گفت: "خوب راستش من در این مورد خیلی فکر کردم. حالا که فکر می کنم می بینم بین بهشت و جهنم، من جهنم را ترجیح می دهم."
بدون هیچ کلامی، سن پیتر او را سوار آسانسور کرد و آن پایین تحویل شیطان داد. وقتی وارد جهنم شدند، این بار سناتور بیابانی خشک و بی آب و علف را دید، پر از آتش و سختی های فراوان. دوستانی که دیروز از او استقبال کردند هم عبوس و خشک، در لباس های بسیار مندرس و کثیف بودند.
سناتور با تعجب از شیطان پرسید: "انگار آن روز من اینجا منظره ی دیگری دیدم؟ آن سرسبزی ها کو؟ ما شام بسیار خوشمزه ای خوردیم، زمین گلف؟..."

شیطان با خنده جواب داد: "آن روز، روز تبلیغات بود... امروز دیگر تو رای داده ای"!

* پاورقی: در فرهنگ عامه مسیحیان، سن پیتر به عنوان نگهبان و کلید دار دروازه بهشت شناخته می شه.

مطالب طنز - وصیت میلیونر آمریکایی

پس از مرگ یک میلیونر آمریکایی، معلوم شد که او تمام اموالش را به سه زن مسن که با او هیچ نسبتی نداشتند بخشیده است. در وصیتنامه مرد میلیونر آمده بود:" من در جوانی، به خواستگاری این سه خانم رفتم اما هیچ کدام درخواست ازدواجم را نپذیرفتند. بنابراین به کسب و کارم چسبیدم و میلیونر شدم، حال آن که اگر ازدواج کرده بودم نمی توانستم به این ثروت دست پیدا کنم. در واقع، من موفقیتم را مدیون این سه خانم هستم!"

معیارهای تشخیص نامهای دختران

خوردنی باشد: مثل عسل
ساعات مختلف روز: مثل پگاه، سپيده، سحر
اسم جک و جونور باشد: اعم از پرنده: مثل پرستو، درنا... حشره: مثل پروانه، چهارپا: مثل غزال
اسم علف باشد: مثل ريحانه، پونه و...
اسم مكان باشد: مثل صحرا، دريا، خاور، ايران
خيس باشد: مثل شبنم، دريا، ساحل، باران

و كلا هر اسمی تو این مایه ها باشد اسم دختر و در غیر این صورت اسم پسر می باشد!

مطالب طنز - ضرب المثل های به روز شده

اساتید و بزرگان ادبیات فارسی برای اینکه در آینده ای نه چندان دور، بعضی از ضرب المثل های اصیل ایرانی - به علت وجود بعضی از لغات و اصطلاحات - از بین نروند، تصمیم گرفتند که برخی از این ضرب المثل ها را به گونه زیر بازسازی کنند:

بیفستراگانوفه خالته، بخوری پاته نخوری پاته!
موش تو سوراخ نمی رفت ساید بای ساید به دمبش می بست!
آب در "آب سرد کن" و ما تشنه لبان می گردیم!
آب که سر بالا میره، قورباغه "هوی متال" میخونه!!!
پرادو سواری دولا دولا نمیشه!
نابرده رنج گنج میسر نمی شود --- مزد آن گرفت جان برادر که کلاه برداری کرد
"کافی میت" نخورده و دهن سوخته!
اسکانیا(scania) بیار باقالی بار کن!
گر صبر کنی ز قوره، لوپ لوپ سازی!
پاتو از پارکتت درازتر نکن!
هری پاتر آخرش خوشه!
قربون بند کیفتم، تا کارت سوخت داری رفیقتم!
گیرم پاپی تو بود فاضل --- از فضل پاپی تو را چه حاصل
ندیدیم اورانیم ولی دیدیم دست مردم!
ادکلن آن است که خود ببوید --- نه آنکه فروشنده بگوید
ماکرو ویو به ماکرو ویو می گه روت سیاه!
بزک نمیر بهار میاد آناناس با خیار درختی میاد!
یا منچستریه منچستری یا رُمیه رُمی(AS Rom)
سرش بوی پیتزای سبزیجات میده!!!
آنتی بیوتیک بعد از مرگ سهراب!

برخی نوشته های پشت تریلی های جاده


1 - به حرمت اشك مادر توبه كردم.
2 - داني كه چرا راز نهان با تو نگفتم / طوطي صفتي طاقت اسرار نداري.
3 - بوق نزن شاگردم خوابه!
4 - بي تو هرگز............باتو؟؟؟؟عمرا !
5 - از عشق تو ليلي...........رفتم زير تريلي (واسه گريسكاري)!
6 - اگه مي توني اين تابلو رو بخوني يعني فاصلت خيلي كمه فاصله رو رعايت كن!!!
7 - دنبالم نيا اسيرم مي شي!
8 - گشتم نبود ............نگرد نيست!
9 - سر پاييني برنده سر بالايي شرمنده

مطالب طنز - چند ضرب المثل آپ ديت شده!!

1.گربه دستش به گوشت نميرسيد ميگفت عيب ي نداره بجاش سويا ميخورم ! 2.يك سوزن به خودت بزن
نباشه! 3.با حلوا حلوا كردن مرده خور سير نميشه ! 4.خر ما از كره گ ي HIV ولي مواظب باش آلوده به
بود ! 5.مرغ همسايه سوخاريه ! 6.يارو پول نداشت خونه بسازه ميگفت شهردار ي تراكم abs ترمزش
نميده! 7.يكي رو تو ده راه نميدادن سراغ گرين كارت رو ميگرفت!

مطلب طنز - خصوصيت دختر ايروني

1-دماغ عمل شده
2-هميشه يادشون ميره پل همراهشون باشه
3-آريش هفت قلم
4-پر افاده ،خالي بند
5-هميشه از يك پسر ي نارو خوردن كه ولشون كرد
6-دستو پاي اپيلسيون نشده (پست حساس )
7-دوست پسرشون فقط مال خودشونه ، خودشون ماله 100 تا پسر (اي بابا)
8-با ت و هستن ول ي به ديگران نگاه مي كنند
9- خودشون زيادين با دوستشون هم سر قرار ميان{كه ما هم داريم }
10 -وقتي با تو هست از هر لباس ي خوشش مياد {كه براش بخر ي ديگه }
11 -آخر ازهمه بي معرفت هستند ميدوني براي چي وقتي باهات قهر كنن فردا با يك ي ديگه ميان جلوت!!!!!!!!!!

مطلب طنز - می‌دونید كارتن‌هایی كه دوست داشتیم عاقبتشون چی شد؟

آقای سکسکه عمل کرده, میره سر کار و میاد و زندگیشو می کنه!
الفی دیگه از هیچی نمی ترسه!
آلیس, شوهر کرده, دو تا بچه ام داره و یه زندگی حقیر توی یه آپارتمان 50 متری ساده,
آن شرلی! ارایشگر معروفی شده تو جردن و چند تا محله بالا شهر شعبه زده حسابی جیب مردم و خالی میکنه به اسم گریم و رنگ موهای عالی....
ای کیو سان کراکی شده و مخش تعطیل تعطیله!
بامزی یه خرس بزرگ شد و شکارش کردن!... شلمان هنوزم خوابه!
پت پستچی بازنشسته شده و الانم تو خونه سالمندان منتظر مرگشه!
بنر رو یادته؟ پوستشو تو خیابون منوچهری 30 تومن می فروختن!
بالتازار و زبل خان آلزایمر گرفتن.
دامبو ، پلنگ صورتی, پسر شجاع, خانوم کوچولو, شیپورچی, یوگی و دوستاش همه توی یه سیرک بزرگن!
تام سایر حسابی با کلاس شده و موهاشو مدل جوجه تیغی درس میکنه!
تام و جری دوتا دوست صمیمی شدن!
تن تن تو یه روزنامه خبرنگار بود, الان تو زندانه!(لابد به جرم آزادی اندیشه!!)
میگن خاله ریزه رفته مکه و حاج خانوم شده, تو مجالس زنونه روضه می خونه و خرج زندگی خودشو شوهر معلولشو ازین راه در می آره! قاشق سحر آمیز و جنگلی ام دیگه تو کار نیست!
جیمبو رو از رده خارج کردن(اینو دقیقن نمی دونم, شایدم اجاره دادنش به ایران ایر!!)
چوبین خیلی وقته که مادرش و پیدا کرده و دنبال یه وامه تا ازدواج کنه!
حنا خانوم دکتر شده, مادرشم از آلمان برگشته کنارش!
خپل رو از باغ گلها انداختنش بیرون, اونجا یه برج 1000 طبقه ساختن! (چند روز پیش کنار یه سطل آشغال دیدمش - خیلی لاغر شده!)
خانواده دکتر ارنست همسایه مونن, هر سه تا بچه اش رفتن, زن دکتر خیلی مریضه!
رابین هود رو تو اسلام شهر گرفتنش - به جرم شرارت!- هفته دیگه اعدامش می کنن!
سوباسو و کاکرو قهرمان جهان شدن, خوب که چی؟!
کایوت, بالاخره رود رانر رو گرفت ولی از شانس بدش ! آنفولانزای مرغی گرفت و... اونم مرد!
هیشکی نفهمید گالیور عاشق فلورتیشیاست!
لوک خوش شانس ساقی محله مونه!
مارکو پولو تو میدون راه آهن یه میوه فروشی زده - میگن کارش خیلی گرفته!-
گربه سگ عمل کردن و جدا شدن!
ملوان زبل تو کار قاچاق آدمه!
آقای پتی بل تو میدون شوش یه بنکدار کله گندس!
معاون کلانتر ارتقای شغلی پیدا کرده, داره میشه رئیس پلیس!
آقای نجار مرده و از وروجکم خبری نیست!
پت و مت حالا دیگه دوتا آقای مهندسن!
هایدی یه پزشک ماهر شده و چشمای مادر بزرگ و عمل کرد
نل افسردگیش خوب شد و داستان زندگیشو به زودی چاپ میکنه!
راستی بابا لنگ دراز هپاتیت C داره... واسش دعا کنید!
بلفی و لی لی بیت رو با همدیگه گرفتن و سنگسار شون کردن!
دادلی دورایت دو ساله که رئیس جمهور شده.!!!

مطلب طنز - نامه معروف چارلی چاپلین به دخترش را یک ایرانی نوشته !!!

کمتر کسی پیدا میشه که نامه تاریخی چارلی چاپلین به دخترش رو نخونده باشه . نامه ای که در کشور ما سی سال دست به دست چرخید . در مراسم رسمی و نیمه رسمی بارها از پشت میکروفن

خونده شد و مردم کوچه و بازار با هر بار خوندن اون به لبخند غمگین چاپلین فکر کردن که جهانی از معنا رو در خود داشت . اگر بعد از این همه سال بهتون بگن این نامه جعلی است چی میگین ؟؟! لابد عصبانی میشید و از سادگی خودتون خنده تون میگیره . حالا اگر بگن نویسنده واقعی این نامه سی ساله که فریاد میزنه این نامه رو من نوشتم نه چاپلین و کسی باور نمیکنه چه حالی بهتون دست میده ؟ فکر میکنید واقعیت داره ؟ خیلی ها مثل شما سی ساله به فرج ا... صبا نویسنده واقعی این نامه همینو میگن : واقعیت نداره !!!!!

فرج ا... صبا نویسنده و روزنامه نگار کهنه کاری است . او سالها در عرصه مطبوعات فعالیت داشته و امروز دیگر از پیشکسوتان این عرصه به شمار میاد .

.......... ماجرا برمیگرده به یه روز غروب در تحریریه مجله روشنفکر .

فرج ا... صبا اینطور میگه : " سی و چند سال پیش در مجله روشنفکر تصمیم گرفتیم به تقلید فرنگی ها ما هم ستونی راه بیندازیم که در آن نوشته های فانتزی به چاپ برسد . به هر حال می خواستیم طبع آزمایی کنیم . این شد که در ستونی ، هر هفته ، نامه هایی فانتزی به چاپ میرسید . آن بالا هم سرکلیشه فانتزی تکلیف همه چیز را روشن میکرد . بعد از گذشت یک سال دیدم مطالب ستون تکراری شده . یک روز غروب به بچه ها گفتم مطالب چرا اینقدر تکراری اند ؟ گفتند : اگر زرنگی خودت بنویس ! خب ، ما هم سردبیر بودیم . به رگ غیرتمان برخورد و قبول کردیم . رفتم توی اتاق سردبیری و حیران و معطل مانده بودم چه بنویسم که ناگهان چشمم افتاد به مجله ای که روی میزم بود و در آن عکس چارلی چاپلین و دخترش چاپ شده بود . همان جا در دم در اتاق را بستم و نامه ای از قول چاپلین به دخترش نوشتم . از آن طرف صفحه بند هم مدام فشار می آورد که زود باش باید صفحه ها را ببندیم . آخر سر هم این عجله کار دستش داد و کلمه "فانتزی" از بالای ستون افتاد . همین شد باعث گرفتاری من طی این همه سال . "

بعد از چاپ این نامه است که مصیبت شروع میشه :" آن را نوار کردند ، در مراسم مختلف دکلمه اش میکردند ، در رادیو و تلویزیون صد بار آن را خواندند ، جلوی دانشگاه آن را میفروختند ، هر چقدر که ما فریاد کشیدیم آقا جان این نامه را چاپلین ننوشته کسی گوش نکرد . بدتر آنکه به زبان ترکی استانبولی ، آلمانی و انگلیسی هم منتشر شد .

حتی در چند جلسه که خودم نیز حضور داشتم باز این نامه را خواندند و وقتی گفتم این نامه جعلی است و زاییده تخیل من ، ریشخندم کردند که چه میگویی ؟ ما نسخه انگلیسی اش را هم دیده ایم !!!! "

بهرحال فرج الله صبا چوب خلاقیتش را می خورد. چرا که این نامه آنقدر صمیمی و واقعی نوشته شده که حتی یک لحظه هم به فکر کسی نرسیده که ممکن است دروغین باشد.
دروغین؟ اسم این کار را نمی شود جعل نامه گذاشت. مخصوصا آنکه نویسنده خودش هم تابحال صدهزار بار این موضوع را گوشزد کرده است. اما وای از آن روزی که این مردم بخواهند چیزی را باور کنند. این را ، فرج اله صبا می گوید

جرالدین دخترم ، اکنون تو کجا هستی ؟ در پاریس روی صحنه تئاتر ؟ این را میدانم . فقط باید به تو بگویم که در نقش ستاره باش و بدرخش . اما اگر فریاد تحسین آمیز تماشاگران و عطر گل هایی که برایت فرستاده اند به تو فرصت داد ، بنشین و نامه ام را بخوان . من پدر تو هستم . امروز نوبت توست که صدای کف زدن های تماشاگران گاهی تو را به آسمانها ببرد . به آسمان برو اما گاهی هم به روی زمین بیا و زندگی مردم را تماشا کن . زندگی آنان که با شکم گرسنه و در حالی که پاهایشان از بینوایی میلرزد ، هنرنمایی میکنند . من خود یکی از آنها بوده ام . جرالدین دخترم ، تو مرا درست نمی شناسی . در آن شبهای بس دور ، با تو قصه ها گفتم . آن داستان هم شنیدنی است . داستان آن دلقک گرسنه که در پست ترین صحنه های لندن آواز می خواند و صدقه میگیرد ، داستان من است . من طعم گرسنگی را چشیده ام ، من درد نابسامانی را کشیده ام و از اینها بالاتر ، من رنج حقارت آن دلقک دوره گرد را که اقیانوسی از غرور در دلش موج میزند و سکه صدقه آن رهگذر غرورش را خرد نمیکند ، چشیده ام. با این همه زنده ام و از زندگان هستم . جرالدین دخترم ، دنیایی که تو در آن زندگی میکنی ، دنیای هنرپیشگی و موسیقی است . نیمه شب آن هنگام که از تالار پرشکوه تئاتر شانزلیزه بیرون می آیی ، آن ستایشگران ثروتمند را فراموش کن . حال آن راننده تاکسی که تو را به منزل میرساند ، بپرس . حال زنش را بپرس . به نماینده ام در پاریس دستور داده ام فقط وجه این نوع خرج های تو را بدون چون و چرا بپردازد اما برای خرج های دیگرت باید صورتحساب آن را بفرستی .

دخترم جرالدین ، گاه و بی گاه با مترو و اتوبوس شهر را بگرد و به مردم نگاه کن و با فقرا همدردی کن . هنر قبل از آنکه دو بال به انسان بدهد ، دو پای او را میشکند . وقتی به این مرحله رسیدی که خود را برتر از تماشاگران خویش بدانی ، همان لحظه تئاتر را ترک کن . حرف بسیار برای تو دارم ولی به وقت دیگر می گذارم و با این آخرین پیام ، نامه را پایان میبخشم . انسان باش ، پاکدل و یکدل . زیرا گرسنه بودن ، صدقه گرفتن و در فقر مردن بارها قابل تحمل تر از پست بودن و بی عاطفه بودن است .

پدر تو ، چارلی چاپلین

تصادف مرد و زن

یک روز زن و مردی ماشینشون با هم تصادف می کنه، به طوری که هر دو به شدت آسیب می بینند ، ولی هر دو نفرشون به طرز معجزه آسایی جون سالم به در می برند. بعد از اینکه هر دو از ماشینشون که حالا تبدیل به آهن قراضه شده بیرون اومدند ، خانم رو به آقا می کنه و می گه: آه!چه جالب! شما مرد هستید! ببینید چه به روز ماشین هامون اومده! همه چیز داغون شده، ولی ما سالم هستیم! این باید یک نشانه از طرف خدا باشه که این طوری با هم ملاقات کنیم و زندگی مشترکی رو با صلح و صفا آغاز کنیم! مرد هم با هیجان پاسخ میده: بله ، کاملا با شما موافقم ، این باید نشانه ای از طرف خدا باشه! بعد اون زن ادامه میده و میگه: وای خدای من! اینجا رو ببین! یک معجزه ی دیگه! ماشین من کاملا داغون شده ولی این شیشه مشروب سالم مونده! مطمئنا خدا خواسته که این شیشه مشروب سالم بمونه تا ما این تصادف خوش یمن را جشن بگیریم!
زن مشروب رو به مرد داد و مرد سرش را به علامت تصدیق تکان داد، در بطری رو باز کرد و نصف شیشه رو با ولع سرکشید! بعد بطری رو برگردوند به زن که او هم بنوشه... اما زن در بطری رو بست و شیشه رو با خونسردی برگردوند به مرد!
مرد با تعجب گفت: شما نمی نوشید؟
زن جواب داد: نه فکر می کنم باید منتظر پلیس بمونم!!!

مشترک گرامی دسترسی به این سایت امکان پذیر نمی باشد.

دسترسی به این سایت...
وقتی که سایت یا وبلاگی را در ایران فیا-تر می کنند شاید شاهد چنین جملاتی هم باشیم:
مشترک گرامی، بابا فیل.تره، ضایع، تو چرا حالیت نیست. دستت رو از روی اون F5 صاب مرده بردار دیگه!
مشترک گرامی، هوی، تو خجالت نمی کشی!
مشترک گرامی، پیشتِ، چخِ!
مشترک گرامی، دست نزن جیزه، دِهَه!
مشترک گرامی، به جان مادرم اگه یه بار دیگه از این ورا رد شی با دفعهِ قبل می شه دوبار!
مشترک گرامی، شرمنده، نداری 10 هزار تومن دستی بدی تا آخر ماه، مخابرات الان چند ماه حقوق مون رو نداده، به ت پس می دم!
مشترک گرامی، فیا-ترشکن خوب سراغ نداری، یه کاری کردیم خودمون توش موندیم!
بازم تویی مشترک گرامی، روتو برم هی!
مشترگ گرامی دیگه ای نبود، نفس کِش