صفحات

۱۳۸۹ دی ۹, پنجشنبه

جوک های متفرقه 16

حیف نان از كيوسك تلفن عمومي مياد بيرون، ازش ميپرسن: سالمه؟ ميگه: آره، ولي آفتابه نداره

حیف نان ميره براي عضو شدن تو بسيج مسئول ثبت نام ازش ميپرسه معني قدس سره الشريف يعني چه؟ حیف نان يه خورده فكر مي كنه ميگه همون دمت گرم خودمونه ديگه!

حیف نان نون بربري مي خره از جلو لواشي رد مي شه مي بينه نونها دارن تو دستگاه مي چرخن مي گه: اقا چقدر مي گيري اين بربري منم يه دور سوار بشه؟

حیف نان ميخواست سواره گاوش بشه گاوه مو مو ميکرده حیف نان ميگه خفه شو اول مو بعد تو!

حیف نان کیس کامپیوترش رو میبره تعمیرگاه می گه آقا اینو برای ما تعمیر کن. مرده می گه: چه مشکلی داره؟ میگه: والا نمی دونم چرا چند روزه جا لیوانیش بیرون نمیاد!

حیف نان میره استادیوم ، توی موج مکزیکی غرق می شه!

حیف نان مي خواسته هواپيما دزدي کنه. ميره به خلبانه ميگه برو لندن يارو ميگه نمي رم. حیف نان ميگه خب برو دبي. يارو ميگه نميرم. حیف نان می گه بابا حد اقل بده يه بوق بزنيم.

از حیف نان می پرسن چرا نمازت رو بدون وضو خوندي؟ ميگه آخه مي خواستم خدا رو غافلگيركنم.

حیف نان راننده اتوبوس بوده بعد يه مدت راننده ميني بوس مي شه... مي بينند كه هيچي پول در نمياره... پيگير مي شن مي بينن كه پولها رو پاره مي كنه!!!

حیف نان زنش دو قلو می زاد به دکتره میگه: دکتر ارزون حساب کن جفتشو ببرم

هیچ نظری موجود نیست: